آدمی به خودی خود نمي افتد ، آدمی از جايي مي افتد که به خدا تکيه نکرده باشد.
گسترش
در آیین و اندیشه فارس، «دحو الارض» مطابق با بیست و پنجم ماه ذیالقعده، روزی است که خداوند با نظر به کره زمین، به جهان خاکی حیات بخشید، از این روز، بخشهایی از کره زمین ـ که سراسر از آب بود ـ شروع به خشک شدن کرد تا کم کم به شکل یک چهارم خشکیهای امروزی درآمد.
مطابق روایات، اولین نقطه ای که از زیر آب سر برآورد، مکان کعبه شریف و بیت الله الحرام بود.
«دَحو» به معنای گسترش است و برخی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلی اش تفسیر کردهاند، منظور از «دحوالارض» (گسترده شدن زمین) این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آبهای حاصل از باران های سیلابیِ نخستین فراگرفته بود، این آبها، به تدریج در گودالهای زمین جای گرفتند و خشکیها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گستردهتر شدند.
از سوی دیگر، زمین در آغاز به صورت پستیها و بلندیها یا شیبهای تند و غیرقابل سکونت بود، بعدها بارانهای سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و درهها گستردند، اندک اندک زمینهایِ مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان، کشت و زرع پدید آمد، مجموع این گسترده شدن، «دحو الارض» نامگذاری میشود.
از امیرالمومنین علیهالسلام روایت شده است که فرمودند: «نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست وپنج ذی القعده بود. کسی که در این روز روزه بگیرد و شبش را به عبادت بایستد، عبادت صد سال را که روزش را روزه و شبش را عبادت کرده است خواهد داشت.»
به نظر برخی از مفسران، آیه 30 سوره نازعات «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا»، به همین واقعه اشاره دارد، گذشته از واقعه دحوالارض، رویدادهای دیگری نیز در این روز رخ دادهاند که اهمیت آن را دو چندان کرده است؛ از جمله:
-
ادامه مطلب
نخستين رحمت
امام رضا(علیهالسلام) میفرمایند:
«فِي خَمْسَةٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ ذِي الْقَعْدَةِ وُضِعَ الْبَيْتُ وَ هُوَ أَوَّلُ رَحْمَةٍ وُضِعَتْ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ فَجَعَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً فَمَنْ صَامَ ذَلِكَ الْيَوْمَ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ صِيَامَ سِتِّينَ شَهْراً»
در بيست و پنجم ماه ذىالقعده، خداوند خانۀ كعبه را بر زمين نهاد و آن نخستين رحمتى بود كه بر روى زمين نهاده و جايگاه امن و كسب ثواب براى مردم شد. هر كس اين روز را روزه بگيرد، خداوند برايش پاداش شصت ماه روزه مىنويسد.
وسعت زمين
تنگی، چرا؟
زمين توانست گسترش يابد، پهن شود، فرش شود جهانيان را،
بدینسببکه كعبه را يافت. چشمش كه به كعبه افتاد اختيار از دست داد!
از خود كه بيخود شد وسعت يافت؛ آنقدر که، همه نوع موجودی را در خود جای داد.
ما چرا تنگيم؟
دلمان چرا بیکران نشده تا همه را بخاطر وجود خداییشان دوست بداریم؟
هنوز قبلۀ جانمان را نيافتهایم؛ هنوز بيخود از خويش نشدهايم.
اگر ادراكش كنيم، محوش میشویم، وسيع میشويم چون دريا!