چرا خورشید پس ابر؟

چرا خورشیدِ پسِ ابر؟

376امروز بشریت دوران غیبت را سپری می‌کند و از نعمت حضور حجتش بی‌بهره است. امام بسان خورشید پس ابر، فیوضاتش را نثار امتش می‌کند، اما واقعا چرا غایب است؟

علت غيبت امام، جهل ماست. جهل به غایت انسان و فراموشی تاریخ اصیل انسانیت و جهل به امام و محدودۀ اختیارات ایشان و در يک کلام جهل به اصل امامت!

ما به غایت و جایگاه خود جهل داریم، تاریخ بودمان را فراموش کرده‌ایم؛ ما چونان بذر نابی که تمام اسماء الهی را دارد هبوط کردیم و قرار بود زیر خاک اسفل‌سافلین ریشه بدوانیم و رشد کنیم تا به ثمر برسیم؛ اما آمدیم و اصالتمان را فراموش کردیم و اسیر زیر‌خاکی‌ها شدیم! یادمان رفت که امام همچون باغبان، با نگاهی منتظر، لحظه‌به‌لحظه انتظار جوانه‌زدنمان را می‌کشد. هر بار که او با امتحانات و ابتلائات خواست تربيت‌مان کند، ضجه‌زنان، فریاد «نمی‌توانم»، «نمی‌خواهم»، «سخت است»، سردادیم، تاجایی‌که دست مولایمان را بستیم و اجازه ندادیم کاری برایمان بکند.

ما در سیر تاريخ امامانمان را در حد خواسته‌های جزیی پایین کشیدیم و هرجا همراهمان نشدند، یا مقتولشان کردیم یا مسموم ودر نهایت هم غیبت!

صد البته وقتی استعداد بهره‌برداری از مقام امامت نباشد، قطعاً خدا دردانۀ خود را از نظرها غایب می‌کند تا شاید مردم، از شدّت اضطرار به دنبال شناخت حجّت زمانشان بروند. چراکه او برای رفع نیازهای جزیی نیامده است، او آمده تا حول محورش بگردیم و تمام امورات دنیوی را در چارچوب‌های دینی و ولایی‌اش بازسازی کنیم. آری دین، اصلی‌ترین و محوری‌ترین برنامه‌ای است که برای ما چیده شده و اگر بر اساس نظام دینی، به امام اقتدا کنیم و مطابق با او حرکت نماييم، حاکمیت قلب و وجودمان را به دست او داده‌ایم، و اگر این حاکمیت به تدریج گسترش پیدا کند، ما به هدف نزدیک‌تر می‌شویم و به تدریج پردۀ غیبت، کنار خواهد رفت!

برگرفته از کتاب "امام، منتظر واقعی".


[ جمعه 31 ارديبهشت 1395 ] [ 9:54 ] [ tahere ]
[ ]

روح نماز

 

[ جمعه 31 ارديبهشت 1395 ] [ 9:51 ] [ tahere ]
[ ]

دزانتظار

همچو ابر بهار


چشم هستی، خمار می‌بینم

دیده‌ها به‌انتظار می‌بینم

اشک از چشم آسمان، جاری

همچو ابر بهار می‌بینم

آسمان پر ز ابر گریان بار

رعدها نعره‌وار می‌بینم

جنبش خاک و دشت و صحرا را

از شعف، بی‌قرار می‌بینم

غنچه‌ها روی شاخه‌ها شادان

گلسِتان، خنده‌وار می‌بینم

چه‌چهِ بلبلان عاشق را

ندبه‌خوان بهر یار می‌بینم

کلّ عالم، و جان آدم را

در پی آن نگار می‌بینم

هر دل دردمند و نالان را

در غمش غمگسار می‌بینم

انبیا را ز آدم و خاتم

بر فرج به‌انتظار می‌بینم

در تمامی روز و شب، یک‌سر

لحظه‌ها در شمار می‌بینم

سوز هجرش به دل زده آتش

قلب و جانم چو نار می‌بینم

جمعه‌ها از طلوع تا به غروب

هر چمن را چو خار می‌بینم

تا بیاید، شود همیشه بهار

میوه‌ها را به بار می‌بینم

لیک افسوس؛ نیامد این جمعه

روزها را چه تار می‌بینم!


[ جمعه 31 ارديبهشت 1395 ] [ 3:4 ] [ tahere ]
[ ]


[ جمعه 31 ارديبهشت 1395 ] [ 2:59 ] [ tahere ]
[ ]

جوان و حقیقت

جوان و حقیقت

375امروز نسل جوانان ما به ویژه پس از انقلاب اسلامی، دنبال حقیقت هستند. آنان می‌خواهند‌ قالب‌ها را بشکنند و موانع را کنار زنند؛ ازاين‌رو ما دیگر نمی‌توانيم دین موروثی خود را به آن‌ها تحمیل كنیم، چون نمی‌پذیرد؛ و این، نشان می‌دهد حقیقتی ورای این صورت است. شراب و خُم‌خانه‌ای كه این دل‌ها برای آن می‌تپند و به دنبال آن می‌گردند.

جوان امروز، علنی می‌گوید: من عاشق خدا هستم، ولی برای چه نماز بخوانم؟! چون می‌بیند مادرش با همان زبانی که در نماز، "إیاك نعبد" می‌گوید، ناسزا هم می‌گوید، آبروی مردم را می‌ریزد، دوبه‌هم‌زنی می‌کند، حرام می‌خورد و...، لذا فطرت سالم جوانِ آخرالزمانی، نمی‌تواند چنین دین صوری را قبول كند.

جوان امروزی دنبال معرفت است و اگرچه ظاهرش مطابق شریعت نباشد؛ اما کنه وجودش، عطش دانستن اسرار و حقایق دين را دارد. او می‌داند در پسِ دين صوریِ مدعيان دينداری، حقیقت دیگری هم هست. صراط مستقیمی که افراط و تفریط ندارد و بیانگر حقیقت زیبای ولایت است؛ ولایتی که حضرت حق‌تعالی آن را از آدم آغاز كرد و در باطن ادیان کشاند؛ "كنتُ مع الأنبیاء سرّا"[1]. تا اینکه پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آن را در غدیر خم آشکار کرد.

اگر کسانی پيدا شوند که دغدغه‌شان انتقال معارف اصيل دينی به جوانان باشد و آنان اسرار و بواطن دين را بیابند؛ دراين‌صورت ظاهر دین هم برایشان درست معنا می‌‌شود و نمازشان، نماز می‌شود، و حجابشان، حجاب و ... .

برگرفته از کتاب "آمادگی برای ظهور"، صفحات 51 و 52.

 


[ جمعه 31 ارديبهشت 1395 ] [ 2:39 ] [ tahere ]
[ ]

جوانی


[ سه شنبه 28 ارديبهشت 1395 ] [ 23:49 ] [ tahere ]
[ ]

خواب زدگی

#خواب‌زدگی

مردم یمن برای بیعت با امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)، ده نفر از بهترین‌ها را انتخاب کردند تا به نمایندگی از آن‌ها، نزد آن حضرت بروند. در میان این ده نفر، مدیحه‌سرایی به زیبایی مولا را مدح کرد و حضرت خواست تا مدیحه‌سرا خود را معرفی کند. او گفت: من عبدالرحمن هستم. حضرت فرمودند: پسر چه کسی هستی؟ عرض کرد: ابن ملجم مرادی. امام پرسیدند که تو واقعاً مرادی هستی؟ عرض کرد: بله ای امیرمؤمنان. حضرت فرمومدند: «انا لله و انا الیه راجعون...»!

امیرمؤمنان سه بار از او بیعت گرفتند و خواستند که پیمان خود را نشکند و به او فرمودند: برو مواظب باش، زیرا این‌گونه می‌بینم که به بیعتت وفا نخواهی کرد. ابن ملجم گفت: به راستی شدیداً شما را دوست دارم و می‌خواهم در خدمت شما جهاد کنم. به خدا سوگند دوستان شما را دوست دارم و دشمنان شما را دشمن می‌دارم.

ابن ملجم دروغ نمی‌گفت، علی(علیه‌السلام) را دوست داشت اما در خواب، نه بیداری!

محبت و عبادت و بندگی در خواب خیلی خطرناک است. ولایت هم «شَاهِداً عَلَى الْخَلْق‏» است؛ لذا با ظرافت، لایه‌های درونی و خواب‌زدگی‌ها را نمایان می‌کند. ابن ملجم ایرادی در خود نمی‌دید و به خود اعتماد داشت. او واقعاً عابد بود ولی در درون خود کنکاش نکرده بود و بیدار نشده بود. حتی با این هشدار امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) هم بیدار نشد.

این‌گونه است که باید هر لحظه بر خود نهیب بزنیم و درونمان را بررسی کنیم؛ خود را به دامان ولایت بسپاریم تا ما را از خواب‌زدگی‌ها برهاند و هوشیارمان کند.

 برگرفته از شرح #مناجات_شعبانیه


[ سه شنبه 28 ارديبهشت 1395 ] [ 23:47 ] [ tahere ]
[ ]

#عبور_از_پراکندگی‌ها_و_یک‌دله_شدن

#عبور_از_پراکندگی‌ها_و_یک‌دله_شدن

از میان همۀ مخلوقات، تنها انسان می‌تواند خلیفۀ خدا در زمین شود و همۀ اعمال و رفتارش با انگیزه‌ای صحیح و مطابق خواست خداوند باشد. اینجاست که باید یک‌دله شود و از تشتت‌های دنیایی و هزاران "من" که در فعل و خیال و اعتقادش جولان می‌دهد، عبور کند.

دست، پا، چشم، گوش و... هرکدام در یک روز، هزاران عمل درست یا غلط را مرتکب می‌شوند. حال اگر همۀ حرکات تمام این جوارح را با کنترل نگاه، شنیدن و...، به سوی خدا جهت‌دهی کنیم، تنها یک مرحله از تفرقه‌ها را محدود کرده‌ایم. در مرحلۀ بعد به عالم خیال می‌رسیم که هزاررنگی‌اش خیلی بیشتر از عالم جسم است و هر لحظه ما را به گونه‌ای مشغول می‌کند. چه بسیار افرادی که حسرت یک رکعت نماز با حضور قلب و بدون پراکندگی خیال را در دل دارند! در مورد اندیشه‌مان نیز این تفرقه نمود دارد و گاهی حتی جمع‌های کوچک مذهبی را با یک اعتقاد نمی‌یابیم!

اگر نگاهمان تنها به خدایی باشد که همۀ هستی ظهورات او هستند، در همۀ این مراتب آن حقیقت واحد را می‌بینیم که بهترین مربی انسان است و در هر میدانی به گونه‌ای ما را می‌پروراند. لذا خواهیم فهمید که درست است ظهورات خداوند متعدد هستند، اما در تخاصم و تقابل با هم نیستند و همگی در کنار هم ربوبیت خدا را ظهور می‌دهند.  

این سیری دائمی است و ما باید همیشه با نظر به ربّ واحد، تشتت‌ها را از خود جدا کنیم تا به عالم وحدت حقیقی باریابیم.

برگرفته از شرح #مناجات_شعبانیه


[ شنبه 25 ارديبهشت 1395 ] [ 15:14 ] [ tahere ]
[ ]

جذبه حق

 

[ جمعه 24 ارديبهشت 1395 ] [ 16:6 ] [ tahere ]
[ ]

وسعت در تنگی

#وسعت_در_تنگی

اولیاء خدا کسانی هستند که خود را در دنیا و امیال فانی آن محدود نکرده‌اند؛ آن‌ها به وسعت وجود، وسیع شده‌اند و از تنگی درآمده‌اند. هرچند آن‌ها هم مثل همۀ انسان‌ها دچار فراز و فرودهای دنیایی می‌شوند؛ چون اصلاً خاصیت دنیا همین است؛ اما از این سختی‌ها و آسانی‌ها دچار ناراحتی و فشار درونی نمی‌شوند.

به فرمودۀ امام راحلمان(قدّس سرّه) اگر تمام انبیای الهی را در یک اتاق کوچک جای دهند، می‌توانند سال‌ها با هم بدون درگیری زندگی کنند. آنچه که باعث می‌شود هیچ تنگی و فشاری نتواند اولیاء‌الله را دچار معصیت و تخاصم کند، نگاه درست به هستی و هدف خلقت است.

برگرفته از شرح #مناجات_شعبانیه


[ چهار شنبه 22 ارديبهشت 1395 ] [ 22:5 ] [ tahere ]
[ ]

اخلاق با چاشنی خودخواهی

#اخلاق_با_چاشنی_خودخواهی!

از روزی که بشر روی زمین پا گذاشت، بعضی افراد نعمت‌های الهی را از آنِ خود دیده‌اند و به صاحب حقیقی آن الطاف و  هدف او بی‌اعتنا بوده‌اند؛ لذا در هر کاری دنبالِ سود و نفع شخصی خود رفته‌اند.

مثلاً در قوانین رانندگی، رد شدن از چراغ قرمز، مساوی است با پرداخت جريمه‌. افراد این کار را نمی‌کنند تا دچار ضرر شخصی نشوند. ولی اغلب توقف‌کردن برایشان سخت است و اگر جریمه‌ای در کار نبود، شاید به ندرت پشت چراغ قرمز می‌ایستادند!

اغلب ما هر کار اخلاقی و خوب را زمانی انجام می‌دهیم که برایمان سودی داشته باشد و ضرری تهدیدمان نکند!
اين‌ نشانۀ یک بیماری به نام انانيّت یا خودبینی اخلاقی است؛ يعنی این اعمال خوب را در خواب غفلت انجام دادن. خواب خوشی که در واقعیت و بیداری نه تنها اثری جز عُجب ندارد، بلکه فطرت و عشق در بندگی را نیز مهجور می‌کند.

برگرفته از شرح #مناجات_شعبا نیه


[ چهار شنبه 22 ارديبهشت 1395 ] [ 22:1 ] [ tahere ]
[ ]

خدای عشق

معشوقی چون حسین (ع)

371معشوقی چون حسین(علیه‌السّلام) آینه‌ و جلوۀ زیبایی‌های ذات خداست. او آمده است تا ما انسان‌ها را عروج دهد و اسباب‌بازی‌های دنیوی، اموال، اولاد و... را از ما بگیرد و با کوثر عشقش از تکاثر "ألهیکم التّکاثُر حتّی زُرتم المَقابر" برهاند. ولی ما بازیگران دنیا می‌خواهیم مدام او را پائین بکشیم و طبق امیالمان بچرخانیم!

او می‌خواهد نور و حقیقت وجودش را که همان اسماء حسنای الهی است به ما نشان دهد، اما ما اصرار داریم تا قد و قامتش را به تماشا بنشینیم. او می‌خواهد از می ناب سیرابمان کند، اما ما درپی یک قطره آب هستیم.

پس چه باید کرد؟

باید با عشق و محبّت، عینک خود و وهمیات خود را شکست، عینک معشوق را بر چشم نهاد تا دریافت که در وجود، غیر از یار نیست؛ "لیس ‌فی‌‌الدار غیره دیار". معشوق، عقل مستفاد و عقل محض است و هر قدر عاشق، در وادی محبّت، عقلش کامل‌تر شود و از وهم و احساس و خیال دور شود، به زیبایی‌های محبوب و معشوق، معرفت بیشتری پیدا خواهد کرد و وجودش رنگِ جذبۀ حقیقی معشوق را خواهد گرفت. روحش از تلاطم در بستر خیالات و وهم دور شده، پُرصلابت و قوی خواهد شد و آن‌گاه از حقیقت عقلی و نورانی معشوق که اسماء الحسنای الهی است، بهره‌مند شده، آن‌ها را از درون خود به ظهور خواهد رساند.

برگرفته از کتاب "تأثیر امام در تعدیل عواطف"، جلد1، صفحات 126 و 127.


[ چهار شنبه 22 ارديبهشت 1395 ] [ 14:52 ] [ tahere ]
[ ]

سلطان ادب

عباس(سلام‌الله‌علیه)؛ سقایِ میِ طهور حسین(علیه‌السّلام)

372اگردر مسیر سلوک، بربراق عشق حسین(علیه‌السّلام) و سفینۀ نجات او سوار شویم، همان‌گونه که یارانش را بُرد، ما را نیز خواهد بُرد. اما به شرطی که مانند عبّاس(علیه‌السّلام)، مؤدب در مسیر وارد شویم. عباس(علیه‌السّلام)، در مقابل حسین(علیه‌السّلام) چنان ادب و رسم دلدادگی را به‌جا آورد که "ابن فاطمه" شد. ابوفاضلی شد که با تمام وجود، معشوق را به نمایش گذاشت. او کسی بود که با شنیدن نامش، لشکری از هم فرو می‌پاشید؛ اما تمام این قدرت و شوکت خود را به پای حسین(علیه‌السّلام) ریخت و سرداری خود را در لشگر، فانی آب‌آوری و سقایت برای حسین(علیه‌السّلام) و طفلانش کرد و در نهایت سر به سینۀ مولایش جان داد.           

عبّاس(علیه‌السّلام)، ابوفاضل و سقای حسین(علیه‌السّلام) است. اما نه سقای آب، بلکه سقایِ میِ طهور حسینی، او باب‌الحسین(علیه‌السّلام) است. باید دست دردستِ عشقش بسپاریم تا عبّاس‌گونه، دست‌های خودیِ ما را بِبُرد، جانمان را تشنه کند؛ و عاقبت خودش بیاید و ما را در آغوش بکشاند و بِبَرد. اما اگر تسلیم عشقش نشویم، راه بسیار سختی در پیش خواهیم داشت؛ که "ان أمامکُم عَقبة الکئودة و منازل المخوفة".[1]

برگرفته از کتاب "تأثیر امام در تعدیل عواطف"، جلد اول. صفحات 132 و 133.

 


[ چهار شنبه 22 ارديبهشت 1395 ] [ 14:43 ] [ tahere ]
[ ]

گر صبر کنی

بسیاری از سالکان مسیر قرب الهی به خطا گمان می‌کنند به محض اینکه از نحوۀ بودشان آگاهی یافتند، مسیر را به سرعت طی می‌کنند و تمام نواقصشان را به چشم برهم زدنی کنار می‌گذارند و همۀ فضایل را دارا می‌شوند. درحالی که این مسیر هم مانند تمام راه‌های مادی، فراز و فرود دارد و برای رسیدن به مقصد، صبر و تحمل بسیار می‌خواهد.

 

ولی برخی چون تحمل تدریج را ندارند، کم‌کم دل‌سرد می‌شوند و سراغ عرفان‌های کاذب می‌روند تا شاید با چند ذکر لفظی و چند عمل ظاهری بی‌معرفت، در زمان کوتاهی زیبایی‌های درونی‌شان را که همان اسماء الهی است، بیرون بکشند!

 

اما مگر دانه به محض زیر خاک رفتن، درخت می‌شود؟! اول پوسته‌اش کنار می‌رود؛ بعد ریشه می‌دهد؛ پس از آن ساقه‌اش می‌روید؛ بعد برگ و بعد... . حتی گاهی دچار آفت هم می‌شود و باید تلاش کند تا از شر آفت‌ها خلاص شود.

 

خیلی زمان می‌برد و خیلی زحمت می‌کشد؛ اما یک چیز را خوب می‌داند:

برای دانه ماندن نیامده؛

باید درخت شود و بعد میوه دهد و هر میوه‌اش چندین درخت دیگر تولید کنند؛

...و این یعنی آغاز بی‌نهایت!

 


[ سه شنبه 21 ارديبهشت 1395 ] [ 22:24 ] [ tahere ]
[ ]

تو تنها پوسته نیستی

 

دانۀ سیبی را درنظر بگیرید؛ هر آنچه که قرار است در آینده بشود، در درون همین دانه هست؛ مثلاً ترش یا شیرین بودن و زرد یا قرمز بودن. هنوز این دانه برگ و ساقه و میوۀ خارجی ندارد؛ اما تمام خصوصیات ساقه و برگ و میوه‌اش در همین دانه نهفته است. این دانه با تمام دارایی‌هایش در خاک مرطوب قرار می‌گیرد. فقط کافی است اجازه دهد پوسته‌اش باز شود تا تمام آنچه در درونش دارد به ظهور ‌برسد. اما اگر دانه خود را به جای ساقه و برگ و میوۀ خوشمزه، همان پوسته سطحی ببیند و به همان دل خوش کند، هیچ‌گاه سیبِ رسیده نمی‌شود.

 

آدمی هم با نفخۀ روح الهی و تمام اسماء خدا در دنیا قرار می‌گیرد. او در درونش عین آگاهی و شعور به دارایی‌هایش است. فقط کافی است خود را تنها بدن مادی نبیند و به خودش نگاه درستی داشته باشد. به این ترتیب می‌تواند در مسیری قرار بگیرد که تمام اسماء حسنای الهی از او ظهور کند.


[ سه شنبه 21 ارديبهشت 1395 ] [ 22:23 ] [ tahere ]
[ ]

مددی


[ سه شنبه 21 ارديبهشت 1395 ] [ 21:54 ] [ tahere ]
[ ]

نور باران


[ سه شنبه 21 ارديبهشت 1395 ] [ 21:51 ] [ tahere ]
[ ]

معنی جمعه

آیا می دانید چرا روز جمعه را جمعه نامیدند ⁉️

 مردی از امام باقر علیه السلام پرسید: چرا جمعه را جمعه نامیدند؟
حضرت فرمودند:

همانا خداوند متعال، در روز جمعه٬ مخلوقاتش را جمع نمود برای میثاق گرفتن بر ولایت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و وصی او امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام. پس این روز را جمعه نامیدند زیرا کل خلق، در آن جمع شدند‌.


[ جمعه 17 ارديبهشت 1395 ] [ 22:24 ] [ tahere ]
[ ]

هفت توصیه قبل از ازدواج

هقت  توصیه ی مهم قبل از ازدواج

یک
از ارزش‌ها و باورهایتان چشم‌پوشی نکنید. یعنی فورا نخواهید خودتان را همرنگ طرف مقابل کنید. مثلا اگر می‌بینید مهمانی‌های آنچنانی می‌رود و روابطی دارد که نمی‌پسندید، به اجبار آنها را نپذیرید.
 
دو

بقیه مطلب در ادامه .....



ادامه مطلب
[ جمعه 17 ارديبهشت 1395 ] [ 21:49 ] [ tahere ]
[ ]

سلام و درود

حقیقت صلوات

369شاید برایمان اين سؤال پیش آمده که چرا باید صلوات بفرستیم و مگر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) نیازی به صلوات ما دارد؟!

باید گفت، اصل صلوات به معنای توجه است و این ذکر وسیله‌ای برای عروج و نزدیکی ما به قرب الهی است. در حقیقت با صلوات، انسان متوجه مقام قدسی، نوری و مقام خدایی وجودش می‌شود و خودش را در معرض نور قرار می‌دهد؛ تا نورانی شود.

حضرت رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) هیچ نیازی به صلوات ما ندارد، و ما با فرستادن صلوات، توجه خودمان را به این واسطۀ فیض الهی و توجه حضرت(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) را به سوی خودمان جلب می‌کنیم. سرمان را از پایین به بالا می‌کنیم، تا وجه نازلۀ خود را رو به، وجه اعلی و اتّم الهی قرار دهیم.

صلوات اگر حقیقی باشد سبب رفع حجاب از چشم، قلب و روح انسان می‌شود و انسان را وارد عالم نور می‌‌کند؛ البته شرط اساسی برای رفع حجاب‌های ظلمانی، «تبعیت» است؛ تبعیت از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و اهل بیت(علیهم‌السلام). به همین دلیل در صلوات، هم بر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و هم بر اهل بیت ایشان(علیهم‌السلام) درود می‌فرستیم.

صلوات‌دهندگانی که از آن‌ها رفع حجاب نمی‌شود، آن‌هایی هستند که لفظ و یا معنی و مفهوم صلوات را بر زبان جاری می‌کنند، اما حقیقتش را پیدا نکرده‌‌اند و در مسیر تبعیت اولیاء الهی قرار نگرفته‌اند.

برگرفته از مباحث "منازل السائرین"


[ جمعه 17 ارديبهشت 1395 ] [ 21:29 ] [ tahere ]
[ ]

رسولی برای همه


[ پنج شنبه 16 ارديبهشت 1395 ] [ 16:3 ] [ tahere ]
[ ]

بوی گل مجمدی.....

این روزها توی شهر ما همه میآن برا دیدن گل محمدی و بوییدن گلاب ناب  چه تقارن زیبایی .....

پیچیدن عطر گل محمدی در کوچه وخیابانهای کاشان وقمصر و نیاسر یاد آور این روایت میشود برای من.....

که هر گاه بوی عطر در کوچه های مدینه می پیچید مردم از عبور رسول اله صلی اله علیه وآله از آن کوچه با خبر میشدند....

 واین در دل حسرتی درد ناک ایجاد میکند ودعایی از اعماق دل فریاد بر می اورد که ""اللهم عجل لولیک الفرج"" تا یک بار دیگر بوی عطر نشانگر عبوری دیگر از کوچه های شهر ما باشد   ..............


[ پنج شنبه 16 ارديبهشت 1395 ] [ 1:2 ] [ tahere ]
[ ]

آخرین نبی.....

کمال محمد(ص)


تمام علم معلّم بوَد کمال محمد(ص)

نبود نزد رسولان، چنین مثال محمد(ص)


به رحمتی که نمودی به عالمین، جهانی

سراسرش همه نور است از کمال محمد(ص)


«بخوان به ربّ کریمت»، خدا چنین به تو فرمود

و این‌چنین شده مدیون، قلم به قال محمد(ص)


بیا تو ای دم عیسی، به کوه طور، نظر کن

که یوسفان، همه مدهوش از جمال محمد(ص)


ز نسل دختر اخترنما، سراسر هستی

منوّر است به شأن و مقام آل محمد(ص)

به قلب‌ها تو سروری، به دردها تو دوایی

کمال حضرت جبریل، در وصال محمد(ص)


رسالتت شده اینک، بگو به وادی ایمن

کجا رسم به تو در خود، به خط و خال محمد(ص)


خدا کند که بیاید بهار خاتم نسلت

جهان شود همه توحید از خصال محمد(ص)


فاطمه باغمیرانی-کاشان


[ پنج شنبه 16 ارديبهشت 1395 ] [ 1:0 ] [ tahere ]
[ ]

بدون شرح


[ پنج شنبه 16 ارديبهشت 1395 ] [ 1:0 ] [ tahere ]
[ ]

یا باب الحوائج

ذکر امام موسی کاظم علیه السلام در سجده:

"الهی عظم الذنب من عندک فلیحسن العفو من عندک"

خدایا گناهان بزرگی از بنده ات سر زده پس عفو بخشش نیکو و بزرگ در نزد توست.......


[ سه شنبه 14 ارديبهشت 1395 ] [ 1:33 ] [ tahere ]
[ ]

در س معلم ار بود زمزمه محبتی...........

انبیاء اگر با جان و وجود و قلبشان، با عالم غیب پیوند برقرار نمی‌کرده‌اند، نمی‌توانستند مردم را به راه خدا هدایت کنند.

وقتی می‌گوییم معلمی هنر انبیاست، منظورمان این است که معلم مانند انبياء، بايد با عالم معنا ارتباط داشته باشد.

پس معلمان در درجۀ اول بايد خود را تزکيه و تهذيب کرده باشند تا به عالم معنا وصل باشند و ارتباط معنوی و قلبی با ائمۀ اطهار(علیهم‌السلام) پیدا کرده باشند. زیرا معلم حقیقی موظف است زمينيان را به آسمان عروج دهد، غفلت را از اسيران عالم ماده بردارد، آنان را از دینداری سطحی به عالم "يَعْقِلُون" و "يَشْكُرُون" و "يَتَدَبَّرُون" ارتقاء دهد و به عميق‌انديشی در حقايق بکشاند. يعنی او باید با تعاليم خود، آنان را از سطح و ظاهر عبور دهد و به عمق و حقيقت برساند.
 
رساندن متعلمان به چنین جایگاه‌های بلندی، برای فردی که خود هنوز درگیر ماده و وابسته به جزئیات دنیاست، هرگز امکان‌پذیر نخواهد بود.


[ دو شنبه 13 ارديبهشت 1395 ] [ 1:34 ] [ tahere ]
[ ]

شمع........


[ دو شنبه 13 ارديبهشت 1395 ] [ 1:30 ] [ tahere ]
[ ]

درد جمعه........

 سعادت و بقای هر کس به این بستگی دارد که چقدر با قلب عالم هستی در ارتباط باشد. هر قدر در قلب امام‌زمان(عجل‌الله‌فرجه) جای داری، هستی؛ یعنی انسانیت، بقا و سعادت داری. اگر چه جسمت بیمار یا در فقر و فشار باشد. و هر چه در قلب امام‌زمان(عجل‌الله‌فرجه) نیستی، نیستی! اگر چه جسمت در لذات و خوشی‌های دنیا باشد. همچنين هر چه به قلب امام‌زمان(عجل‌الله‌فرجه) نزدیک‌تر باشی، به حقیقت انسانیت، نزديک‌تر و شبیه‌تر می‌شوی؛ وگرنه، در فعل و خصلت... "اولئک کالانعام بل هم اضل"* خواهی بود. کتاب شب قدر، شب إحیای قلب، ص 113. *سورۀ اعراف، آیه 179

[ جمعه 3 ارديبهشت 1395 ] [ 7:54 ] [ tahere ]
[ ]

تفکر

از نظر اسلام، هر چیز که بر پایۀ معرفت نباشد، "هباء منثورا"[1] است؛ یعنی فایده‌ای به انسان نمی‌رساند؛ لذا مهمّترین شرط بهره‌مندی از سیر روحانی در اعتکاف نیز، معرفت است. در حقیقت، اعتکافِ با معرفت می‌تواند، زمینه‌ای باشد که دانسته‌هایمان به وادی عمل کشیده شود؛ و دانایی‌ها به دارایی برسد؛ به طوری که فرد، در قلب، شاهد آن معارفی که کسب کرده، می‌شود و در نتیجه با به شهود نشستن این حقایق، نیاز قلبی، عشق، طلب و شور به انجام تکلیف و ورود به میدان عمل را پیدا می‌کند. قلبی که با عشق و طلب، به مطلوب حقیقی و فطری خود رسید و آن را یافت، عمل به آنچه می‌داند، برایش بسیار ساده می‌شود؛ زیرا هر عملی که با عشق و لذّت حقیقی انجام شود، به زنده‌شدن حقیقت و جوانه‌زدن مطلوب فطری در جان آدمی منجر می‌شود و مسلماً چنین وجود حی و زنده‌ای بسیار آسان‌تر و سریع‌تر می تواند میدان‌های تطبیق آموخته‌های ذهنی(علم حصولی) را در زندگی روزمره بیابد و به آن عمل کند. بنابراین اگر انسان به ماه رجب و ایام اعتکاف یا دیگر ایام خاص معنوی معرفت و شناخت کافی پیدا کند، بهتر می‌تواند در این ایام به شهود آن دانسته‌ها در جانش بنشیند. برگرفته از کتاب "رجب شهرالله"، صفحات 70، 71.   [1].سورۀ فرقان، آیۀ23.

[ جمعه 3 ارديبهشت 1395 ] [ 7:43 ] [ tahere ]
[ ]

حب علي

"حُبُّ علیٍّ حَسَنَةً لایَضُرُّ مَعَهآ سَیِّئة"[1] محبت و ولایت حضرت علی(علیه‌السّلام)، حسنه‌ای است که با آن، سیئه ضرر نمی‌رساند. یعنی کسی که این حسنه را دارد، پیش از آن‌که رنگ و جاذبۀ گناه به جانش برسد و او کاذبانه از آن ملتذ شود؛ ولایت، صورت حقیقی گناه را برایش باز می‌کند و آن را دفع می‌نماید؛ لذا اگر چه از سر جهل و غفلت، گناه و خطایی مرتکب شود، سریع به‌دنبال جبرانش می‌رود، درنتیجه نه برایش ملکه می‌شود و نه به وجودش آسیب و ضرری می‌رساند؛ چرا که نور ولایتِ علی(علیه‌السّلام) در جانش ملکه شده است. درحقیقت هیچ‌چیز مانند ولایت، پاک کننده نیست. بنابراین باید بکوشیم وجودمان را در هر رتبه‌ای که هستیم، با ولایت، مرتبط کنیم؛ که هرچه ارتباط قوی‌تر باشد، شعاع وجودی ما در دورشدن از نواقص و نزدیک‌شدن به کمال، قوی‌تر می‌شود و قدرت تصرف بیشتری نسبت به حالات درونی و خارجی وجودمان پیدا می‌کنیم؛ حکمت‌ها و اسرار را می‌فهمیم و در نتیجه لذّت طاعت و قبح و آلودگی معصیت، برایمان آشکارتر می‌شود. برگرفته از کتاب "روبه آسمان غدیر"، ص 102.   -نهج الحق و کشف الصدق، علامه حلی، ص 259[1]

[ جمعه 3 ارديبهشت 1395 ] [ 7:21 ] [ tahere ]
[ ]

اعتكاف


[ پنج شنبه 2 ارديبهشت 1395 ] [ 15:46 ] [ tahere ]
[ ]

حسرت

مرتب می‌گوییم محبت علی(علیه‌السلام) را در دل داریم و به خاطر همین محبت، دلخوشیم که پس از مرگ، دچار هیچ فشاری نمی‌شویم و بهترین‌ها در انتظار ماست. اما توجه نداریم در قيامت، قد و قامت علی(علیه‌السلام) را در مقابل ما قرار نمی‌دهند؛ بلکه امیرالمؤمنین را در فرهنگش به ما نشان می‌دهند و ما سرمایۀ واقعی خويش را می‌بينيم، که مال ما بود و می‌توانستيم با آن به قرب خدا برسيم، اما نرسيديم! در آن حال چطور می‌توانیم فاصله‌های فوق تصور با علی(علیه‌السلام) صبر کنيم؟! حسرت و حسرت و حسرت در انتظارمان خواهد بود.
 
همین امروز هم اگر به درونمان مراجعه کنیم، تفاوت‌های فعلی و رفتاری و بینشی شدیدی که با مولایمان داریم، نشانمان می‌دهد که امروز هم آن فاصله بین ما و علی(علیه‌السلام) وجود دارد. حقيقتاً چگونه قلبمان بر اين فاصله و فراق صبر می‌کند و قدمی برنمی‌دارد؟ چرا فقط حرف می‌زنيم و کاری نمی‌کنيم؟ آخر سوز دل و حالی به حالی شدن که کافی نيست! بايد هر چه را که بين ما و ولیّ‌مان فاصله می‌اندازد، بگذاريم و بگذريم.


[ پنج شنبه 2 ارديبهشت 1395 ] [ 15:42 ] [ tahere ]
[ ]

پدر


[ پنج شنبه 2 ارديبهشت 1395 ] [ 15:32 ] [ tahere ]
[ ]