چرا خورشید پس ابر؟

چرا خورشیدِ پسِ ابر؟

376امروز بشریت دوران غیبت را سپری می‌کند و از نعمت حضور حجتش بی‌بهره است. امام بسان خورشید پس ابر، فیوضاتش را نثار امتش می‌کند، اما واقعا چرا غایب است؟

علت غيبت امام، جهل ماست. جهل به غایت انسان و فراموشی تاریخ اصیل انسانیت و جهل به امام و محدودۀ اختیارات ایشان و در يک کلام جهل به اصل امامت!

ما به غایت و جایگاه خود جهل داریم، تاریخ بودمان را فراموش کرده‌ایم؛ ما چونان بذر نابی که تمام اسماء الهی را دارد هبوط کردیم و قرار بود زیر خاک اسفل‌سافلین ریشه بدوانیم و رشد کنیم تا به ثمر برسیم؛ اما آمدیم و اصالتمان را فراموش کردیم و اسیر زیر‌خاکی‌ها شدیم! یادمان رفت که امام همچون باغبان، با نگاهی منتظر، لحظه‌به‌لحظه انتظار جوانه‌زدنمان را می‌کشد. هر بار که او با امتحانات و ابتلائات خواست تربيت‌مان کند، ضجه‌زنان، فریاد «نمی‌توانم»، «نمی‌خواهم»، «سخت است»، سردادیم، تاجایی‌که دست مولایمان را بستیم و اجازه ندادیم کاری برایمان بکند.

ما در سیر تاريخ امامانمان را در حد خواسته‌های جزیی پایین کشیدیم و هرجا همراهمان نشدند، یا مقتولشان کردیم یا مسموم ودر نهایت هم غیبت!

صد البته وقتی استعداد بهره‌برداری از مقام امامت نباشد، قطعاً خدا دردانۀ خود را از نظرها غایب می‌کند تا شاید مردم، از شدّت اضطرار به دنبال شناخت حجّت زمانشان بروند. چراکه او برای رفع نیازهای جزیی نیامده است، او آمده تا حول محورش بگردیم و تمام امورات دنیوی را در چارچوب‌های دینی و ولایی‌اش بازسازی کنیم. آری دین، اصلی‌ترین و محوری‌ترین برنامه‌ای است که برای ما چیده شده و اگر بر اساس نظام دینی، به امام اقتدا کنیم و مطابق با او حرکت نماييم، حاکمیت قلب و وجودمان را به دست او داده‌ایم، و اگر این حاکمیت به تدریج گسترش پیدا کند، ما به هدف نزدیک‌تر می‌شویم و به تدریج پردۀ غیبت، کنار خواهد رفت!

برگرفته از کتاب "امام، منتظر واقعی".


[ جمعه 31 ارديبهشت 1395 ] [ 9:54 ] [ tahere ]
[ ]

روح نماز

 

[ جمعه 31 ارديبهشت 1395 ] [ 9:51 ] [ tahere ]
[ ]

دزانتظار

همچو ابر بهار


چشم هستی، خمار می‌بینم

دیده‌ها به‌انتظار می‌بینم

اشک از چشم آسمان، جاری

همچو ابر بهار می‌بینم

آسمان پر ز ابر گریان بار

رعدها نعره‌وار می‌بینم

جنبش خاک و دشت و صحرا را

از شعف، بی‌قرار می‌بینم

غنچه‌ها روی شاخه‌ها شادان

گلسِتان، خنده‌وار می‌بینم

چه‌چهِ بلبلان عاشق را

ندبه‌خوان بهر یار می‌بینم

کلّ عالم، و جان آدم را

در پی آن نگار می‌بینم

هر دل دردمند و نالان را

در غمش غمگسار می‌بینم

انبیا را ز آدم و خاتم

بر فرج به‌انتظار می‌بینم

در تمامی روز و شب، یک‌سر

لحظه‌ها در شمار می‌بینم

سوز هجرش به دل زده آتش

قلب و جانم چو نار می‌بینم

جمعه‌ها از طلوع تا به غروب

هر چمن را چو خار می‌بینم

تا بیاید، شود همیشه بهار

میوه‌ها را به بار می‌بینم

لیک افسوس؛ نیامد این جمعه

روزها را چه تار می‌بینم!


[ جمعه 31 ارديبهشت 1395 ] [ 3:4 ] [ tahere ]
[ ]


[ جمعه 31 ارديبهشت 1395 ] [ 2:59 ] [ tahere ]
[ ]

جوان و حقیقت

جوان و حقیقت

375امروز نسل جوانان ما به ویژه پس از انقلاب اسلامی، دنبال حقیقت هستند. آنان می‌خواهند‌ قالب‌ها را بشکنند و موانع را کنار زنند؛ ازاين‌رو ما دیگر نمی‌توانيم دین موروثی خود را به آن‌ها تحمیل كنیم، چون نمی‌پذیرد؛ و این، نشان می‌دهد حقیقتی ورای این صورت است. شراب و خُم‌خانه‌ای كه این دل‌ها برای آن می‌تپند و به دنبال آن می‌گردند.

جوان امروز، علنی می‌گوید: من عاشق خدا هستم، ولی برای چه نماز بخوانم؟! چون می‌بیند مادرش با همان زبانی که در نماز، "إیاك نعبد" می‌گوید، ناسزا هم می‌گوید، آبروی مردم را می‌ریزد، دوبه‌هم‌زنی می‌کند، حرام می‌خورد و...، لذا فطرت سالم جوانِ آخرالزمانی، نمی‌تواند چنین دین صوری را قبول كند.

جوان امروزی دنبال معرفت است و اگرچه ظاهرش مطابق شریعت نباشد؛ اما کنه وجودش، عطش دانستن اسرار و حقایق دين را دارد. او می‌داند در پسِ دين صوریِ مدعيان دينداری، حقیقت دیگری هم هست. صراط مستقیمی که افراط و تفریط ندارد و بیانگر حقیقت زیبای ولایت است؛ ولایتی که حضرت حق‌تعالی آن را از آدم آغاز كرد و در باطن ادیان کشاند؛ "كنتُ مع الأنبیاء سرّا"[1]. تا اینکه پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آن را در غدیر خم آشکار کرد.

اگر کسانی پيدا شوند که دغدغه‌شان انتقال معارف اصيل دينی به جوانان باشد و آنان اسرار و بواطن دين را بیابند؛ دراين‌صورت ظاهر دین هم برایشان درست معنا می‌‌شود و نمازشان، نماز می‌شود، و حجابشان، حجاب و ... .

برگرفته از کتاب "آمادگی برای ظهور"، صفحات 51 و 52.

 


[ جمعه 31 ارديبهشت 1395 ] [ 2:39 ] [ tahere ]
[ ]

جوانی


[ سه شنبه 28 ارديبهشت 1395 ] [ 23:49 ] [ tahere ]
[ ]

خواب زدگی

#خواب‌زدگی

مردم یمن برای بیعت با امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)، ده نفر از بهترین‌ها را انتخاب کردند تا به نمایندگی از آن‌ها، نزد آن حضرت بروند. در میان این ده نفر، مدیحه‌سرایی به زیبایی مولا را مدح کرد و حضرت خواست تا مدیحه‌سرا خود را معرفی کند. او گفت: من عبدالرحمن هستم. حضرت فرمودند: پسر چه کسی هستی؟ عرض کرد: ابن ملجم مرادی. امام پرسیدند که تو واقعاً مرادی هستی؟ عرض کرد: بله ای امیرمؤمنان. حضرت فرمومدند: «انا لله و انا الیه راجعون...»!

امیرمؤمنان سه بار از او بیعت گرفتند و خواستند که پیمان خود را نشکند و به او فرمودند: برو مواظب باش، زیرا این‌گونه می‌بینم که به بیعتت وفا نخواهی کرد. ابن ملجم گفت: به راستی شدیداً شما را دوست دارم و می‌خواهم در خدمت شما جهاد کنم. به خدا سوگند دوستان شما را دوست دارم و دشمنان شما را دشمن می‌دارم.

ابن ملجم دروغ نمی‌گفت، علی(علیه‌السلام) را دوست داشت اما در خواب، نه بیداری!

محبت و عبادت و بندگی در خواب خیلی خطرناک است. ولایت هم «شَاهِداً عَلَى الْخَلْق‏» است؛ لذا با ظرافت، لایه‌های درونی و خواب‌زدگی‌ها را نمایان می‌کند. ابن ملجم ایرادی در خود نمی‌دید و به خود اعتماد داشت. او واقعاً عابد بود ولی در درون خود کنکاش نکرده بود و بیدار نشده بود. حتی با این هشدار امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) هم بیدار نشد.

این‌گونه است که باید هر لحظه بر خود نهیب بزنیم و درونمان را بررسی کنیم؛ خود را به دامان ولایت بسپاریم تا ما را از خواب‌زدگی‌ها برهاند و هوشیارمان کند.

 برگرفته از شرح #مناجات_شعبانیه


[ سه شنبه 28 ارديبهشت 1395 ] [ 23:47 ] [ tahere ]
[ ]

#عبور_از_پراکندگی‌ها_و_یک‌دله_شدن

#عبور_از_پراکندگی‌ها_و_یک‌دله_شدن

از میان همۀ مخلوقات، تنها انسان می‌تواند خلیفۀ خدا در زمین شود و همۀ اعمال و رفتارش با انگیزه‌ای صحیح و مطابق خواست خداوند باشد. اینجاست که باید یک‌دله شود و از تشتت‌های دنیایی و هزاران "من" که در فعل و خیال و اعتقادش جولان می‌دهد، عبور کند.

دست، پا، چشم، گوش و... هرکدام در یک روز، هزاران عمل درست یا غلط را مرتکب می‌شوند. حال اگر همۀ حرکات تمام این جوارح را با کنترل نگاه، شنیدن و...، به سوی خدا جهت‌دهی کنیم، تنها یک مرحله از تفرقه‌ها را محدود کرده‌ایم. در مرحلۀ بعد به عالم خیال می‌رسیم که هزاررنگی‌اش خیلی بیشتر از عالم جسم است و هر لحظه ما را به گونه‌ای مشغول می‌کند. چه بسیار افرادی که حسرت یک رکعت نماز با حضور قلب و بدون پراکندگی خیال را در دل دارند! در مورد اندیشه‌مان نیز این تفرقه نمود دارد و گاهی حتی جمع‌های کوچک مذهبی را با یک اعتقاد نمی‌یابیم!

اگر نگاهمان تنها به خدایی باشد که همۀ هستی ظهورات او هستند، در همۀ این مراتب آن حقیقت واحد را می‌بینیم که بهترین مربی انسان است و در هر میدانی به گونه‌ای ما را می‌پروراند. لذا خواهیم فهمید که درست است ظهورات خداوند متعدد هستند، اما در تخاصم و تقابل با هم نیستند و همگی در کنار هم ربوبیت خدا را ظهور می‌دهند.  

این سیری دائمی است و ما باید همیشه با نظر به ربّ واحد، تشتت‌ها را از خود جدا کنیم تا به عالم وحدت حقیقی باریابیم.

برگرفته از شرح #مناجات_شعبانیه


[ شنبه 25 ارديبهشت 1395 ] [ 15:14 ] [ tahere ]
[ ]

جذبه حق

 

[ جمعه 24 ارديبهشت 1395 ] [ 16:6 ] [ tahere ]
[ ]

وسعت در تنگی

#وسعت_در_تنگی

اولیاء خدا کسانی هستند که خود را در دنیا و امیال فانی آن محدود نکرده‌اند؛ آن‌ها به وسعت وجود، وسیع شده‌اند و از تنگی درآمده‌اند. هرچند آن‌ها هم مثل همۀ انسان‌ها دچار فراز و فرودهای دنیایی می‌شوند؛ چون اصلاً خاصیت دنیا همین است؛ اما از این سختی‌ها و آسانی‌ها دچار ناراحتی و فشار درونی نمی‌شوند.

به فرمودۀ امام راحلمان(قدّس سرّه) اگر تمام انبیای الهی را در یک اتاق کوچک جای دهند، می‌توانند سال‌ها با هم بدون درگیری زندگی کنند. آنچه که باعث می‌شود هیچ تنگی و فشاری نتواند اولیاء‌الله را دچار معصیت و تخاصم کند، نگاه درست به هستی و هدف خلقت است.

برگرفته از شرح #مناجات_شعبانیه


[ چهار شنبه 22 ارديبهشت 1395 ] [ 22:5 ] [ tahere ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 17 صفحه بعد