رحمه للعالمین

 

برایش فرقی نداشت که طرف مقابلش گنه‌کار است یا مؤمن؛ او که وجودش سراسر لطف و رحمت بود، در هدایت‌گری و ابراز عشق و علاقه، هیچ تفاوتی بین عمویش حمزه که در همه حال یار و یاورش بود، و آن عموی دیگرش که از انواع روش‌ها برای آزارش استفاده می‌کرد، نمی‌گذاشت. او طبق شأن رحمة‌للعالمین بودنش، عشق و مهربانی و لطافت را به جان همگان می‌ریخت و مثل آبی که حیات‌بخش است، در مواجهه با هر شخصی باعث رشد و شکوفایی‌اش می‌شد.

 

ولی در این میان، عده‌ای بودند که رگ‌های معنوی‌شان به خاطر خود محوری، گرفته بود. حال و روز این افراد مثل شخص بیماری است که رگ‌های بدنش بنا به دلایلی بسته شده و خون در آن حرکت نمی‌کند. چنین فردی اگر آب هم بخورد، برایش مضر است. آری کسانی که تمام وجودشان را غلظت گرفته بود، در مواجهه با چنین موجود لطیفی، بر غلظت و سختی و خشونتشان افزوده می‌شد و در همان مسیر باطلی که بودند، به اوج می‌رسیدند.

 


[ چهار شنبه 23 تير 1395 ] [ 7:57 ] [ tahere ]
[ ]

شوال ماه آزمون

 

 

حواریون وهمراهان عیسی مسیح(ع)

از اینکه در دوران شرک و کفر به حضرت ایمان آورده بودند به خود می‌بالیدند و خود را نورچشمی‌های خدا می‌دیدند!

برای همین، با وجود معجزات حضرت، باز از ایشان "مائده آسمانی" طلب کردند.
خداوند هم برایشان مائده آسمانی فرستاد و فرمود اگر بعد از آن کفر بورزند، به چنان عذابی دچار شوند که تا آن زمان احدی دچار نشده است!

یک ماه بندگی خدا کردم؛ روزهای گرم تابستان روزه گرفتم؛ شب زنده داری کردم؛ از گناه دوری کردم و به طاعت روی آوردم...
حال کفه امید ترازویم سنگین‌تر از کفه خوفم شده است و به نحوی از خدا طلب‌کارم.
دیگر خود را محق می‌دانم که حاجاتم را بگیرم؛
و به زندگی روزمره‌ام هم دستی نخورد؛
و خلاصه خدا طور دیگری با من معامله کند!
درحالی‌که نمی‌دانم پس از خوردن آن همه مائده‌ آسمانی،
اکنون زمان آزمون پس دادن است.....


[ دو شنبه 21 تير 1395 ] [ 12:33 ] [ tahere ]
[ ]

شب سرنوشت



چیزی كه خدا با آن در شب قدر كار دارد،
حضرت مهدی(عجل‌الله‌فرجه) بر آن نظر دارد،
و قدم‌های ملائك بر آن گذر دارند،
قلب است!

دقت کن آن قدر شلوغ نباشد كه فرشتگان نتوانند در آن قدم گذارند!
مراقب باش در آن چيزی نباشد كه امامت نمی‌پسندد!
بگذار مُهر خداوند پای قلبت بنشيند!


[ دو شنبه 7 تير 1395 ] [ 9:52 ] [ tahere ]
[ ]

اللهم انا نرغب الیک......

سال‌هاست از معارف می‌شنویم و می‌خوانیم. اهل علم و عبادتیم و خدا و امام را دوست داریم؛ اما هرچه «خدا خدا» می‌کنیم، قلبمان او را نمی‌یابد و آرام نمی‌شود.

اگر غیر از این است، خوشا به احوالمان! اما اگر همین است، به راستی چرا نمی‌توانیم با کسی که قصد ارتباط با او را داریم، ارتباط برقرار کنیم؟ چون دوریالی‌مان کج است، دوریالی رغبت! برای همین نمی‌توانیم شمارۀ او را درست بگیریم و صدایش را بشنویم.

امشب، دیگر شب ارتباط است؛ باید بتوانیم. ورق می‌زنیم دعای مبارک افتتاح را برای فتح دل‌هایمان؛ تا فتح دروازۀ عشق باشد برای ورود به وادی معرفت ذات الهی، که حتماً فتح فعل و صفت را هم در درونش دارد. به این شرط که دلمان درد و سوز عشق داشته باشد، نه غصۀ دنیا. بخوانیم:

"اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ‏ إِلَيْكَ فِی دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ، تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ، وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ إِلَى سَبِيلِكَ، وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ."

پروردگارا، ما به دولت کریمه رغبت داریم؛ دولتی که به آن، اسلام و اهلش را عزت می‌دهی و نفاق و اهلش را به ذلت می‌کشانی؛ و در آن دولت، ما را از دعوت‌کنندگان به طاعت خود و رهبران به راهت قرار ده و کرامت دنیا و آخرت را روزی‌مان کن.

"اللَّهُمَّ مَا عَرَّفْتَنَا مِنَ الْحَقِّ فَحَمِّلْنَاهُ وَ مَا قَصُرْنَا عَنْهُ فَبَلِّغْنَاهُ."

پروردگارا، آنچه را در جنّت اسماء به ما تعلیم کردی و خودت را نشانمان دادی، یاری کن تا همین جا ببینیم و حملش کنیم؛ آنچه را نیز تا پیش از دولت کریمه از یاد برده‌ایم و غفلت کرده‌ایم، یاری کن تا در آن دولت بچشیم و به شهود و وصلت نایل شویم و صدایت را بشنویم که پاسخمان می‌دهی.

این‌ها خواص و شرایط دولت کریمه است که ما می‌گوییم به آن رغبت داریم. دولتی که تمام خاصیت‌های زندگی انسانی در ناسوت را دارد:

"اللَّهُمَّ الْمُمْ بِهِ شَعْثَنَا وَ اشْعَبْ بِهِ صَدْعَنَا وَ ارْتُقْ بِهِ فَتْقَنَا وَ كَثِّرْ بِهِ قِلَّتَنَا وَ أَعْزِزْ بِهِ ذِلَّتَنَا وَ أَغْنِ بِهِ عَائِلَنَا وَ اقْضِ بِهِ عَنْ مَغْرَمِنَا وَ اجْبُرْ بِهِ فَقْرَنَا وَ سُدَّ بِهِ خَلَّتَنَا وَ يَسِّرْ بِهِ عُسْرَنَا وَ بَيِّضْ بِهِ وُجُوهَنَا وَ فُكَّ بِهِ أَسْرَنَا وَ أَنْجِحْ بِهِ طَلِبَتَنَا وَ أَنْجِزْ بِهِ مَوَاعِيدَنَا وَ اسْتَجِبْ بِهِ دَعْوَتَنَا وَ أَعْطِنَا بِهِ سُؤْلَنَا وَ بَلِّغْنَا بِهِ مِنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ آمَالَنَا وَ أَعْطِنَا بِهِ فَوْقَ رَغْبَتِنَا..."

پروردگارا، به واسطۀ او پریشانی، پراکندگی و تفرقۀ ما را جمع کن؛ اندک ما را بسیار کن. ما را عزیز گردان و نیازمان را برطرف، دِینمان را ادا، فقرمان را جبران، نقصمان را مرتفع و سختی‌مان را آسان ساز. روسپیدمان کن؛ اسیرانمان را آزاد، طلبمان را روا و وعده‌هایی را که داده‌ای، محقق فرما. دعای ما را پاسخ گو، خواسته‌مان را عطا کن، ما را به آرزوهای دنیا و آخرتمان برسان و حتی برتر از رغبتمان به ما بده.

بارها این دعا را خوانده‌ایم؛ اما آیا واقعاً به همۀ این خواص رسیده‌ایم؟ اطمینان خاطر، آرامش، اتحاد، عزت، غنا، رهایی...! پس تا کنون از خدا چه خواسته‌ایم؟ چطور به این همه نداری قانع شده‌ایم؟ ما که جزء کفار و مشرکان نیستیم؛ پس چرا این صفات را نداریم؟ شاید عالم بیرون، دست ما نباشد؛ اما اختیار خودمان و قلبمان را که داریم!

تمام سال‌های عمرمان به کنار؛ همین یک سال گذشته، رغبتمان به چه بوده است؟ از همین رمضان قبل که ادعا کردیم به دولت کریمه رغبت داریم. اصلاً رغبت چیست؟ رغبت، میل اکید است. یعنی اینکه دیوانه‌وار چیزی را بخواهیم و چنان در هوایش باشیم که به هیچ خواستۀ دیگر، راضی نشویم. مثل فردی که بسیار تشنه است و در هوای داغ، عرق می‌ریزد؛ او برای آب، له‌له می‌زند و حتی اگر جعبه‌ای پر از جواهر و الماس در مقابلش بگذارند، سیراب نمی‌شود.

حال آیا ما به دولت کریمۀ امام زمانی با این خصوصیات، رغبت و میل اکید داریم؟ یا فقط میل داریم؟ آیا چنان می‌خواهیمش که به گرسنگی، تشنگی، مرگ، بیماری، فقر، ثروت و... نظر نداشته باشیم و این‌ها حالمان را عوض نکنند؟ مگر وقتی خیلی تشنه‌ایم، به غذا رغبت داریم؟ یا حتی به محبت همسر و فرزند؟

رغبت ما به خدا در دنیا، باید چنان باشد که به هیچ چیز دیگر رغبت نکنیم. از مواهب دنیا استفاده کنیم؛ اما جز برای او دلمان نلرزد و دست و پایمان را گم نکنیم. او را ببینیم که این همه را به ما داده است. سورۀ شرح را ببینید:

"أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ. وَ وَضَعْنا... وَ رَفَعْنا... وَ إِلى‏ رَبِّكَ فَارْغَبْ."

ما به تو شرح صدر دادیم، ما بار تو را برداشتیم، ما تو را بالا بردیم؛ پس تو فقط به ما رغبت کن.

آری؛ دوریالی کج ما همین جاست. ما خدا را دوست داریم، اما دلمان گیر او نیست. تشنه‌ایم؛ اما اگر هم آب ننوشیم، می‌توانیم ادامه دهیم. برای همین می‌گوییم: «حالا این را بخورم، این را بکنم؛ آب همیشه هست، بعداً می‌نوشم!»

رغبت، آن است که در طلب مطلوب، بیچاره شویم و بدون او نتوانیم باشیم و از خواب و خوراک بیفتیم. یعنی اگر هم از دنیا بهره می‌بریم، هیچ چیز جذب وجودمان نشود، جز عشق خدا. به وظایف خود نیز عمل کنیم، تنها برای اینکه به او برسیم. به فکر حفظ سلامت باشیم، فرزندمان را دوست بداریم، از زندگی لذت ببریم، بخوریم، بخوابیم، مال و مقام داشته باشیم؛ اما به هیچ کدام رغبت نداشته باشیم و با هیچ کدام، دلمان تکان نخورد.

رغبت یعنی همه چیز داشته باشیم، اما تشنه و بی‌قرار باشیم؛ تشنۀ آن‌که این همه چیز از اوست. نه اینکه هرچه بیشتر داشتیم، او را فراموش کنیم! وقتی به خانه‌ای دعوت می‌شویم، بی‌ادبی است قبل از سلام به صاحب‌خانه، در اتاق‌ها بگردیم و محو در و دیوار و اثاثش شویم. اول باید به صاحب‌خانه راغب شویم و دلمان مال او باشد؛ بعد سراغ داده‌هایش برویم.

او منتهای آرزوی قلب ماست؛ ولی ما با انبوه خواسته‌ها، او را پوشانده‌ایم. او می‌خواهد آسمانی‌مان کند؛ ما می‌گوییم: «فعلاً زمینمان را سر و سامان بده!» ما به او نیازمندیم، چون هستی‌مان را از او داریم؛ اما حواسمان به او نیست! بیایید امشب خود را در دستانش رها کنیم و صادقانه بگوییم که: «ما نمی‌توانیم و راهی جز تو نداریم؛ می‌دانیم، اما اگر خودت نجاتمان ندهی، از امیال قلبمان رها نمی‌شویم. پس این تو و این قلب ما؛ "وَ هَلْ‏ يَرْحَمُ‏ الْعَبْدَ إِلَّا الْمَوْلَى".»

(بیانات استاد شب نوزدهم رمضان)


[ یک شنبه 6 تير 1395 ] [ 4:59 ] [ tahere ]
[ ]

شب قدر 2

چرا جوشن کبیر؟

سراسر این دعا، اسمای حسنای الهی است. همان اسمائی که در جنت اسماء به جان ما تعلیم شد و هر یک از ما در رتبۀ خود، حامل آن شدیم. پس جوشن کبیر، شناسنامۀ ماست و باید هویت خود را که اسماء الهی است، در آن بیابیم و ظهور دهیم.

از طرفی دیگر لفظ «جوشن» به معنای «زره» است. جوشن کبیر، زره معنوی در مقابل دشمنِ جهاد اکبر، یعنی نفس و هواست؛ آن هم زرهی به اندازۀ ما انسان‌ها که خود نیز کبیر هستیم.

در شب‌های قدر باید با حرکت وجودی با این دعا، لشگر عقل را همچون زره بر تن کنیم تا در تمام طول سال بتوانیم در مقابل لشگر جهل بایستیم. اگر در تمام سال‌های عمرمان این گونه جوشن می‌خواندیم، بعد از این همه شب قدر که پشت سر گذاشته‌ایم، الآن باید به عصمت نسبی می‌رسیدیم و دست شیطان را نه فقط از دل و خانه‌هایمان، بلکه از شهر و دیارمان هم می‌بریدیم!


[ شنبه 5 تير 1395 ] [ 5:11 ] [ tahere ]
[ ]

شب قدر1



نردبان عروج

شب قدر نردبان عروج ماست. پله‌پله می‌برد تا همان جا که از آن آمده‌ایم؛ تا خدا!

عالمی است که از افق اعلای وجود تا زمین گسترده شده و باب آن در زمین گشوده شده‌است. اگر نبود این شب، سال‌های سال پشت در می‌ماندیم و به مطلوب جانمان راه نمی‌یافتیم. مگر مطلوب ما چیست؟ همهٔ ما طلب کردیم بودن را و شدن را. برای شدن، خواستیم تا او را دوست بداریم؛ همان‌گونه که او ما را دوست می‌دارد. صادقانه گفتیم که او را می‌خواهیم. او هم پذیرفت تا محبوبمان باشد؛ "یا حبیبَ من لا حبیبَ له".

عهد بستیم عاشقانه بمانیم تا روز موعود و متن عهد‌نامه، در کتیبهٔ قلبمان نقش بست. جانمان پیوند خورد با آن میثاق ازلی و به انگشت دل امضایش کردیم؛ "قالوا بَلی".

عهد ما، پیمان عشق بود. ما محبت را خواسته بودیم و وجودمان دریای محبت شده بود. و اینک ماییم و همان عهد محبت ازلی و شب قدر، طلایی‌ترین فرصت برای تجدید عهد. تمام سرمایه‌مان هم، همان طلبمان است.

خوب بنگریم تا آن زیباترین و اصیل‌ترین طلب خود را در درونی‌ترین حرم وجودمان، در قلب بیابیم و آن را عرضه کنیم بر امیر محبوب، سفره‌دار عشق معبود، صاحب مهربان قلوب، مهدی موعود (عجل الله‌فرجه) که آمدنش را دیده به راهیم.


[ شنبه 5 تير 1395 ] [ 5:7 ] [ tahere ]
[ ]

قدر

حرف علی(علیه‌السلام) این بود: شما مرا فرمانده خود می‌دانيد؛ اما راه چاره نشانم می‌دهيد! می‌خواهيد بگوييد: ما با توايم، دوستت داريم، گوش به فرمانت هستيم...؛ اما فقط حرف است! حقيقت، آن است که توجهی به من و هدف و مسيرم ندارید.


[ جمعه 4 تير 1395 ] [ 6:58 ] [ tahere ]
[ ]

رمضان زمینه ای مساعد برای مغفرت



اسم «غفران» خداوند، جبران کنندۀ نواقص است و با اسم «تواب» و «عفو» تفاوت دارد. بنده با  اسم تواب، توبه می‌کند و  از راه شیطان به راه خدا می‌آید. سپس خدا با اسم عفو، گناهانش را پاک می‌نماید؛ اما هنوز آثار گناهان قبلی در او باقی مانده است که اسم غفران جلو می‌آید و آثار خطاها را جبران می‌کند.

کسی را تصور کنید که سم خورده و بعد پشیمان شده است. توبه برای او مثل داد زدن و طبیب خواستن است. عفو به پیش طبیب رفتن می‌ماند و اثر اسم غفران، شبیه شستشو دادن و پاک‌سازی معده توسط طبیب با دستگاه‌های مخصوص است.

کسی که رذیله‌ای مانند غضب یا حسد در درون دارد و از این صفت خود منزجر است، توبه می‌کند؛ یعنی به خدا روی می‌آورد. خداوند با اسم عفو آن گناه را برمی‌دارد؛ اما چیزی که ریشۀ آن رذیله را می‌خشکاند و اجازه نمی‌دهد دیگر تاثیری داشته باشد، غفران است.

اسم غفران طوری نقص را برمی‌دارد، گویی از اول نقصی در درون فرد نبوده است!

در رمضان شرایط غفران بیشتر از هر زمان آماده است. اگر کسی توانست در این ماه تحت جاذبۀ اسم غفران حق‌تعالی قرار بگیرد، یعنی از نواقصش بیزار شود و از خدا عفو و جبران بخواهد، می‌تواند راحت‌تر از زمان‌های دیگر به سوی استکمال وجودی حرکت کند.


[ پنج شنبه 3 تير 1395 ] [ 9:22 ] [ tahere ]
[ ]

دستاویز شیطان



در میدان جنگ، پیروزی از آن جبهه‌ای است که فرمانده و شیوۀ رزم‌ جبهۀ مقابل را خوب شناخته باشد؛ یعنی قبل از بررسی لشکریان، فرمانده را شناسایی کند؛ که اگر جز این باشد، هر چه هم از کشته‌ها پشته بسازد، باز باید منتظر روش هجوم جدیدی از سپاه دشمن بماند! زیرا ریشه را نشناخته و تلاش بیهوده کرده است.

در میدان خودسازی نیز کسی موفق می‌شود که بعد از شناختن نیروهای انسانی و الهی درونش، شیطنت و روش‌های عداوت هوای نفس را بشناسد.

امام خمینی(رحمةالله‌علیه) می‌فرمایند که راه غلبه بر شیطان، حفظ طائر خیال است؛ چون خیال یکی از اصلی‌ترین دستاویزهای شیطان برای به گمراهی کشاندن انسان است.

برگرفته از بحث #شیطان_شناسی


[ پنج شنبه 3 تير 1395 ] [ 9:8 ] [ tahere ]
[ ]

ریشه را حفظ کنیم



آن‌قدر پرثمر و زیبا بود که ناخودآگاه به طرفش رفتم تا از آن میوه‌های رسیده بچینم. چند قدم که نزدیک شدم، آهی از نهادم بلند شد؛ درخت تنومند و زیبا، بزرگ‌ترین شاخه‌اش که پر از میوه‌های نارس بود، شکسته شده بود و تمام آن میوه‌ها در معرض نابودی قرار داشتند.

باغبان رسید و با گفتن راه علاج، من را بیش از پیش متأثر و بهت‌زده کرد. باید شاخه‌های کوچک و بزرگ فرعی که پر از میوه بودند را جدا می‌کرد تا بتواند شاخۀ اصلی را دوباره به تنه پیوند بزند و کاری کند که ارتباطش با ریشه قطع نشود. باغبان همۀ شاخه‌های فرعی را شکست و دور انداخت تا از هویت و ریشه‌اش جدا نماند.

یاد خودم افتادم... .
سال‌هاست که عبادت و بندگی را خصوصیت خودم می‌دانم، غافل از اینکه پس از سالیان سال نماز و روزه، گاهی با یک باد کوچک، تمام آنچه برای خود ساخته‌ام از دستم می‌رود؛ چون من به جای آنکه به ریشه محکم بچسبم و با عمق ریشه ارتباط برقرار کنم، به فرعی‌ها دل‌خوش کرده بودم.

به راستی حال من در روز حساب و آن هنگام که می‌بینم تمام عبادت‌هایم بدون پیوند با ریشه بوده است، چگونه خواهد بود؟ اگر امروز بتوانم اعمالم را به ریشۀ جان که  فطرت و عقل است، متصل کنم، شاید به حسرت روز قیامت دچار نشوم. چراکه این همان ریشه‌ای است که تمام افعال و افکار بشری را به سمت رشد و تعالی در مسیر الهی رهنمون می‌کند و آن‌ها را به ثمر حقیقی می‌رساند.

برگرفته از بحث #شیطان_شناسی


[ پنج شنبه 3 تير 1395 ] [ 4:40 ] [ tahere ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 17 صفحه بعد